Adventures of Varda

Adventures of Varda

سرگشتگی و حیرانی ما رو پایانی نیست
بیا سرگردون و حیرون زیبایی ها باشیم
و لمس کنیم هرآنچه دیدنی و حس کردنیه
چرا که آدمی زنده ست
برای زندگی کردن...
+در جستجوی «ماجرا»

آخرین مطالب




لوزر خوشحال

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۵۸ ق.ظ

در حالیکه تنها ۴ ساعت دیشب خوابیدم با ذوق بیدار شده م. با ذوق به انجام کارهایی که دوست دارم تا ابد انجام بدم. به یاد گرفتن، ریز ریز نوشتن خلاصه ی لکچرهای جدید و لحظه ی فهمیدن راه حل مسئله های سخت ژنتیک.

از بیرون خیلی مسخره به نظر میاد که یه پزشک وقتشو حروم کنه بشینه ۳۶تا لکچرنوت و ده ها تمرین ژنتیک دانشگاه MIT رو بخونه و حل کنه بی‌ اونکه کسی بهش مدرک و سرتیفیکیتی بده یا قرار باشه توی رزومه ش چشمکی بزنه. اما من از انجام همه ی کارها برای یه «معمولی خوب» بودن متنفرم. از شاگرد اول بودن معمولی بدم میاد. از اینکه در قالب یک آدم موفقیت تیپیک که میرم دانشگاه و لیست اچیومنت هایی که همه قبل از من داشتن رو تیک میزنم قرار بگیرم بدم میاد.

دوست دارم رها باشم. اون چیزی رو یاد بگیرم که دلم میخواد. کارهایی بکنم که شاید کسی نکرده اما انقدر خوبن که بعد از ۴ ساعت خواب بیدارم کنن و پشت میز بکشوننم‌. بدم میاد از برنده ی تیپیک بودن. برای من کار و درس اون زمین بازی تیپیکی نیست که دلم بخواد با قواعد و قانون بازیش کنم. و خب نتیجه ی‌ این تفکرم اینه که یا به یه موفقیت بزرگ میرسم یا در چشم دیگران یه لوزر خواهم بود، اما حداقلش اینه که لوزری هستم که با شوق پر کشیده سمت میز کار و آزمایشگاه و کلینیکش... نه آدم موفقی که همه جوونیش رو تباه کرد تا برنده باشه و وقتی برنده شد به صندلی تکیه داد از خودش بپرسه so what? و جوابی براش نداشته باشه...

 

+ولنتاینه. برای هم کادویی نخریدیم و دوریم از هم اما انقدر قلبهامون نزدیکه، انقدر در هم حل شدیم که دیگه برامون مهم نیست. دیگه اضطراب نداریم که چرا کادو نخریدم، چرا دورم، نکنه دور شه، نکنه بد شه... هربار که بحث دوری پیش میاد لحظاتی آینده ی نه چندان دورمون رو که دوباره کنار همیم تصور میکنیم، از تک تک جزئیات قشنگی میگه که توی دلم پروانه پر میزنه با فکرشون. مثل الان که پروانه پر میزنه توی دلم با تصور سقف مشترکی که قراره در آینده ی نزدیک دوتایی «خونه» صداش کنیم. با وجودش برای من هرروز ولنتاینه و خیالم تخت تخته که تا آخر عمر برای اینکه بغلش بگیرم، ببوسمش و بهش بگم چقدر عاشقشم وقت دارم.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۲۶
Varda Valinor

نظرات  (۱)

۲۶ بهمن ۹۹ ، ۱۷:۳۱ نارنگیس رهنورد

وای چقدر عجیب... من چند تا پست آخرت رو خوندم و حس میکنم که هم طرز فکرمون خیلی شبیه به همه و هم حتی سبک زندگیمون. چقدر هدف مشترک داریم چقدر حتی نوع رابطه ای که توشیم شبیهه... خیلی میتونم نوشته هاتو لمث کنم. ای کاش موفق بشید. قلبا این آرزو رو برات میکنم.

پاسخ:
عزیزم 😍 اتفاقا منم موقع خوندن پست هات مدام میگفتم «منم! منم!» :)))
ممنونم. همچنین. امیدوارم پستهامون بعد از همه ی تلاشا یه روزی پر از خوشحالی از نتیجه ی کارهامون باشه ‌

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی