چشمامو میبندمو جاش یه رویا میذارم
سلام.سلام.
سال نوتون مبارک باشه. بهارتون مبارک باشه.
کجایید؟ نه از نظر مکانی. از نظر حس و حال. کجای زندگی ایستادید؟ همونجایی که پارسال بودید؟ همونجایی که سالهای قبلتر و قبلترش بودید؟ هنوز به این حقیقت که جهان از پشت قرنیه ی شما شروع میشه، نه از جلوی اون نرسیدید و مذبوحانه در حال چینش و بهبود جهان اطراف برای رسیدن به روز موعود شادی و خوشبختی اید؟
خب بذارید من شروع کنم. تقریبا جایی هستم که پارسال بودم. اما با کفش هایی که بندهاش بسته شده، دستی که محکم دور چمدان حلقه زده شده و لباسهایی که برای "موندن" مناسب نیست. میخوام بذارم از درون تغییر کنم، انقدر که جهان آنسوی قرنیه هام هم به فراخور تغییر درونم زیبا بشه (و تاکید دارم که مسیر این سرایت برعکس نباشه!). نباید بمونم. نباید به سیاهی، به غبار، به غم عادت کنم.
توی بهت جاده ها، هرجا که دیدنی نیست
چشمامو میبندم و جاش یه رویا میذارم...