Adventures of Varda

Adventures of Varda

سرگشتگی و حیرانی ما رو پایانی نیست
بیا سرگردون و حیرون زیبایی ها باشیم
و لمس کنیم هرآنچه دیدنی و حس کردنیه
چرا که آدمی زنده ست
برای زندگی کردن...
+در جستجوی «ماجرا»

آخرین مطالب




معضل ساعت 10 صبح

دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۴۶ ب.ظ

یک  اتفاق روتین در روزهایی که سعی میکنم پروداکتیو باشم اینه که کله ی سحر (حوالی 5!) از خواب بیدار میشم و شروع میکنم. همه چیز خوبه تا حدود ساعت 10 که خونه خالی میشه و فرصت رویاپردازی و پرت شدن از تمرکز رو میده بهم. آهنگ گوش میدم، خیال پردازی میکنم، راه میرم و... گویی که انگار همین دیشب هیچ قول و قراری نبوده و چیزی توی دفتر برنامه ریزی نوشته نشده!! مدام حجم تلنبار شده ی کارها از دور چشم غره میره بهم و من دورتر و دورتر میشم.

گاهی شک میکنم که اصلا مسیری که توش هستم مسیریه که دوست دارم؟ عمیق که نگاه میکنم آره! من بچه تر که بودم عاشق یادگیری بودم. به کتابهام نگاه میکردم و به خودم میگفتم "خدایا مگه لذتی بالاتر از یاد گرفتن و تسلط روی کتابهای درسی هست که مردم درس نمیخونن؟indecision" الان خیلی وقته این حس رو ندارم و خیلی وقته که شدیدا به این حس نیاز دارم. البته این حس قبل از لمس حس خوب سفر، دیدن سریال خوب، خوردن میوه در حالیکه داری ساینفلد میبینی و خودتو زیر پتو مچاله میکنی و امثالهم بود! و الان من غرق در دنیاییم که هزاران لذت بی زحمت تر مثل دیدن عکسهای پینترست برام موجوده. خب تقریبا طبیعیه که مغزم دیگه یاد گرفتن رو اون لذت و تفریح و خوشی اصیل قلمداد نمیکنه. راه حل چیه؟ خط زدن لذت های سطحی. چقدر این کار سخته؟ خیلی. خیلییی.

دیدین سدها چقدر یک دست و صاف و یکپارچه باید ساخته بشن؟ کوچکترین ترک و ناهماهنگی و گسستگی میتونه با نیروی فشار آب تبدیل به سیلی بشه که تمام سد رو در هم میشکنه.  قدرت اراده ی منم عین یه سده! وقتی این سد رو میسازم خیلی باید حواسم باشه که ترک نخوره، وگرنه سیل حواس پرتی چنان میشکنه تمام سدها رو که مثل الان باید بشینم به ویرانه های تصمیم دیشبم نگاه کنم. متاسفانه من هم مثل اکثر آدمها نیستم که وقتی چیزی حواسشون رو پرت کرد 10 دقیقه بعد اراده کنن برگردن سمتش. کلی طول میکشه و خیلی وقتها هم نمیشه حواس و تمرکز از دست رفته رو به جوی برگردونم. سال کنکور هم یادمه همینو فهمیده بودم. نه تنها تفریح برنامه ریزی شده یا استراحت های طولانی گند میزد به برنامه هام، که حتی شیفت بین موضوعات مختلف درسی در طول روز میتونست به کلی تمرکزم رو به هم بزنه. در عوضش وقتی تمرکزم روی تنها و تنها یک درس میذاشتم (مثلا زیست شناسی دوم دبیرستان)، میتونستم تا نیمه شب بی وقفه درس بخونم و به خودم میومدم میدیدم تمام کتاب رو یک دور دقیق خوندم و دوتا کتاب تستم هم تموم کردم. (عیب می چون همه گفتی، هنرش نیز بگو!!laugh)

این کار الان یکم سخته برام. هزارتا برنامه ی مختلف دارم. تسک های مختلفی که باید انجام بدم، اپلای، مقاله ها، زبان، از طرفی هم دوست دارم تفریحات انسانی داشته باشم! همین میشه که نمیرسم به خیلی کارها و خیلی وقتا این پیوستگی دیواره ی سد از دستم در میره و بوممم! الان برام سال خیلی حساسیه. خیلی حساس در حد هزاران بار حساس تر از سال کنکور. آینده ی خودم و حتی بچه هام به همین یه سال (و اکیدا همین 6 ماه) بستگی داره. شاید باید مثل سال کنکور خیلی چیزا  رو به خودم حروم کنم. سریال دیدن در صدرش! بعد از اون سوشال مدیا و اینستا و توییتر که اینا سم تمام دوره های زندگی آدمیزادن! باید سعی کنم برنامه م رو یک دست کنم. هی تغییر تسک و توک زدن نصفه و نیمه به کارها نباید باشه. باید با خودم بشینم مثل آدم تایم ها رو تقسیم کنم و در هر تایم فقط و فقط روی یه چیز تمرکز کنم. استراتژی تقسیم کردن کارها به وعده های کوچیک و هرروز انجام دادنش کار من نیست. باید قبول کنم.

40 روز تا آخر سال مونده. روز شمار نوشتم و زدم به دیوار که هرروز یه ضربدر گنده بکشم روش وقتی گذشت تا بفهمم فرصتهام چطوری داره از دستم در میره. این 40 روز رو اکثرشو خونه و م بیکارم. باید همون کاری که باید کارستونش کنم رو انجام بدم. دفاع و اپلای و صلاحیت بالینی پیش رومه...

انقد حرف زدم که بگم امروز هم از اون روزهایی بود که سد آهنین من تنها تا ساعت 10 دووم داشت و بعدش در هم شکست. آیا میتونم سیلاب رو مهار کنم؟ با ما باشید!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۲۰
Varda Valinor

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی